تدبّر در سوره عصر

جهت هدایتی سوره

اقتضای گذر زمان، خسران انسان؛ مگر برای اهل ایمان

با گذر زمان، سرمایه عمر از کف می رود و انسان دچار خسران می گردد؛ مگر کسانی که ایمان آورده، عمل صالح انجام دهند و همدیگر را به حق و صبر سفارش و کنند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

وَ الْعَصْرِ(۱)إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ(۲)

إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ(۳)

انسان برای تجارت به این دنیای خاکی سفر کرده است و جز مدت زمان کوتاهی، فرصت ندارد. عمر او سرمایه اوست که باید در مقابل آن، رضایت پروردگار و بهشت برین را به دست آورد. تاجرِ مسافر، وقتی به این دنیای رنگارنگ وارد می شود، دل در گرو آن می نهد و کم کم اسیرش می شود و فراموش می کند که از کجا و برای چه آمده است و به کجا می رود. غفلت سراسر وجودش را فرا می گیرد. زمان و عمر محدود او به سرعت می گذرد. به راستی سرمایه عمر را با چه بهایی معامله می کنیم؟


ادامه مطلب ...

تدبّر در سوره ناس

جهت هدایتی سوره

لزوم پناه بردن به خدا از شر وسوسه گران

از شر وسوسه گران جن و انس به پروردگار، فرمانروا و معبود مردم پناه ببرید.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمت گر مهربان

قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ (۱) مَلِکِ النَّاسِ (۲) إِلَهِ النَّاسِ (۳)

مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ (۴) الَّذِى یُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ (۵)

مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)

جنّیان و آدمیانی در دلهای مردمان وسوسه می کنند و از پسِ پرده خیرخواهی، آنان را به بدی ها و زشتی ها فرا  می خوانند. این شرّی بزرگ و تهدیدی جدّی در مسیر سعادت ابدی است و مردم نیازمند راهی برای نجات هستند.

ای رسول ما! بگو پناه می بـرم به پروردگار مردم؛ همان کس که عهده دار سرپرستی، تدبیر و تربیت مردمـان است و ایشـان در همه نیازهایشـان به او رجـوع می کنند«۱» فرمانروای مردم؛ همان که صاحب سلطه است؛ قدرتش در نهایت و حکمش نافذ است و به هنگام پناهندگی، پناه می‌دهد«۲» اله و معبـود مردم؛ همان که بندگانش تنها برای او هستند و جز او را نخوانند و در نیازهای خود، جز به سوی او نروند و جز مراد او را اراده نکنند و جز به خواست او عمل نکنند.[۱]«۳» آری، خدای متعالی، هم پروردگار، هم فرمانروا و هم معبود مردم است؛ پس اگر بخواهم به پروردگاری پناه برم، خداست و جز او پروردگـاری نیسـت و اگر بخواهم به فرمانروایی پناهنـده شوم، خدا فرمانروای بر حق است و اگر بخواهم به معبودی رجوع کنم، خداست و جز او معبودی نیست؛ پس به او پناه می برم از شر وسوسه گری که در پسِ پرده خیرخواهی نهان گردد[۲]«۴» همان که در سینه های مردمان وسوسه کند«۵» چه از جنیان که شرّ وسوسه شان به آدمی نزدیک تر است و چه از آدمیان که از شرّ وسوسه آنان هم امانی نیست.«۶»

آری، خدای حکیم راه مقابله با این شرّ بزرگ را در قالب اظهار سیره عملی رسول خود۶ بیان می کند تا بفهماند که حتی اشرف مخلوقات او در دفع شرّ وسوسه باید به خدا پناه برد و جز این راهی نیست.

وسوسه، شرّی است که تهدید آن در فضای غفلت دل از یاد خداست و تکرار نام خدا با عبارات (رب)، (ملک) و (إله) در ادبیات استعاذه از این شر، موجب زدودن غفلت از دل آدمی است.[۳] اینک می توان فهمیـد که چرا در سوره مبارکـه «فلق»، از شرور همه مخلوقـات و سه شرّ خاص (تاریکی، سحر، حسد) با یک نام به خدا پناه می بریم و در این سوره از یک شرّ، با سه نام به درگاه خدا پناهنده می شویم.

جهت هدایتی سوره

لزوم پناه بردن به خدا از شر وسوسه گران

از شر وسوسه گران جن و انس به پروردگار، فرمانروا و معبود مردم پناه ببرید.

استناد و استدلال

تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره

  1. فضای سخن: بجا بودن امر (قل) در ابتدای این سوره نشان می دهد که در فضای نیاز افکار عمومی به ارائه راه برای مقابله با شرّ وسوسه نازل شده است، زیرا (قل) معمولاً در قبال طرح پرسش، شبهه و… مطرح می شود.
  2. جهت هدایتی

‌أ. این آیات، تنها یک جمله است: امر (قل) و مقول آن که از (أعوذ) آغاز می شود و تا انتهای سوره ادامه دارد و معمولاً جهت سخن در مقول قول است.

‌ب. مقول قول در این آیات متشکل از یک فعل (أعوذ: پناه می برم) و دو مجموعه از متعلِّقات آن است.


ادامه مطلب ...

تدبّر در سوره مسد


جهت هدایتی سوره

تأکید بر شکست ابولهب، همسرش و تمام ابولهب صفتان.

همه کسانی که اموال و اعمالشان را برای مبارزه با حق به کار می گیرند، به شکست و رسوایی محکوم هستند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

تَبَت یَدَا اَبِی لَهَب وَتَبَّ (۱)

مَا اَغنَی  عَنهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ(۲)

سَیَصلَی نَاراً ذَاتَ لَهَبٍ(۳)

وَ امرَاَتُهُ حَمَّالَهَ الحَطَب(۴)

فِی جِیدِها حَبلٌ مِّن مَّسَد(۵)

 ابو لهب است؛ پدر آتش. فرقی نمی کند که کنیه اوست یا وصفی برای تحقیرش. به هر تقدیر او پدر آتش است، چون همواره آتش کینه اسلام در قلب او روشن است. تمام توانش را در مقابله با حقیقت اسلام به کار گرفته، اموال و اعمالش را در این جهت سامان دهی می کند. همسرش نیز هیزم کش کوره دشمنی او با حق است و می‌کوشد آتش کینه و عداوت او نسبت به اسلام خاموش نشده، شعله ورتر گردد.

آری، اموال اعمال و حتی همسرش و خلاصه، همه زندگی‌اش، نمایشی از دشمنی با اسلام است. او دیگر به جرثومه­ای در این وادی بدل گشته و نام و یادش، نماد بذل مال و تلاش برای ویرانی خانه حقیقت است.

دو دست ابولهب تباه و ناکارآمد باد و خودش نیز براى همیشه، تباه و از سعادت محروم باد!«۱» دو دستش یعنی اموال و اعمالش  او را به اهدافش نرساند.«۲» به زودى به آتشى سوزان و پرلهیب در آید و براى همیشه در آن ماندگار خواهد بود.«۳»

همسر او کسی است که هیزم آتش عداوتش را تأمین می کند. خدای متعالی او را نیز به شوهرش ملحق می سازد:

و همسرش نیز به آن آتش درخواهد آمد، در حالى که هیزم کش دوزخ است«۴» و بر گردنش طنابى از پوسته درخت است.«۵»

بدین ترتیب، خدای متعالی با کلامی قاطع، کبکبه پوشالی ابولهب و ابولهب صفتان را در هم می شکند و آنان را  در چهره عناصری شکست خورده در مقابل اسلام و قرآن و پیامبر۶ و حق و حقیقت، منزوی می سازد.

تأکید بر شکست ابولهب، همسرش و تمام ابولهب صفتان.

همه کسانی که اموال و اعمالشان را برای مبارزه با حق به کار می گیرند، به شکست و رسوایی محکوم هستند.

 

استناد و استدلال

تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره

فضای سخن: تهدید شدید سوره نسبت به ابولهب، نشان می دهد که دشمنی او با جبهه حقیقت به اوج رسیده است. تعابیری مانند (یدا أبی لهب) نیز شاهدِ به کارگیری تمام توان او علیه اسلام است، چون دو دست، حاکی از کمال اهتمام است.

جهت هدایتی

‌أ.ذکر نام ابولهب و الحاق همسرش به او، نشانه تبدیل شدن آنان به جرثومه نبرد با حقیقت است؛ یعنی ابولهب با همسرش یک «ایسم» است، نه فقط یک فرد به همراه همسرش. این ادعا بدین سبب مطرح می گردد که قرآن کریم کتابی محصور در زمان و مکان خاص نیست، بلکه کتابی جهانی و جاودان است و اگر ابولهب را نماد «ابولهبیسم» ندانیم، از جاودانگی این سوره غفلت کرده ایم.

‌ب.  همسر ابولهب، آتش بیار کوره دشمنی او با اسلام معرفی شد، زیرا حطب، هیزم است و مصرف آن برای آتش است. ابو لهب پدر آتش است و این کنیه از آن جهت سزاوار اوست که آتش عداوت حق در قلب او روشن است. تناسب حطب (هیزم همسر) و لهب (آتش شوهر) مقتضی دریافت معنای پیش گفته است.

براین‌اساس، جهت هدایتی سوره چنین خواهد بود: «تأکید بر شکست ابولهب، همسرش و تمام ابولهب صفتان. همه کسانی که اموال و اعمالشان را برای مبارزه با حق به کار می گیرند، به شکست و رسوایی محکوم هستند».