شوؤن وجودى نفس انسان

1 - فطرت

فطرت، منشأ حرکت و تکاپوى دایمى انسان به سوى کمال است. کششها و گرایشات فطرى برخلاف کششهاى غریزى، ریشه در اندامهاى جسمى ندارند و از ویژگیهاى ثابت و اصیل روحى هستند.

گرایشات فطرى نیز آگاهانه نبوده و شکوفایى استعدادهاى فطرى، مشروط به برطرف کردن موانع آنها و قرار گرفتن در جهت اصلى کمال است.

بنابراین، گرایشات فطرى، قابل تربیت و پرورشند. گاهى این گرایشات، بر اثر عدم هدایت و پرورش صحیح، از مسیر اصلى خود خارج گردیده و زمینه و وسیله اى براى اغوا و وسوسه هاى شیطان واقع مى گردد و از کمال اصلى خود منحرف مى شود.

نیاز به امنیت و ایمنى

احساس امنیت و آرامش خاطر پدیده اى روانى است که ریشه در فطرت آدمى دارد. به عبارت دیگر واقعیتى است که ارتباط تنگاتنگ با روح و روان انسان دارد. فراهم آوردن امکانات مادى براى مصون ماندن از آسیبهاى روحى و روانى بزرگترین تلاش بشر را در طول تاریخ زندگانى تشکیل مى دهد. ولى براى تحصیل امنیت و آرامش روانى تنها فراهم نمودن وسائل و امکانات مادى کارساز نیست. به همین جهت این نوع نگرش از نظر قرآن بدون توجه به جهان بینى الهى و توحیدى مذموم شمرده شده است. از این رو قرآن، اصحاب حجر «قوم ثمود» را به خاطر چنین نگرشى مورد نکوهش قرار مى دهد:

شوؤن وجودى نفس انسان

1 - فطرت

فطرت، منشأ حرکت و تکاپوى دایمى انسان به سوى کمال است. کششها و گرایشات فطرى برخلاف کششهاى غریزى، ریشه در اندامهاى جسمى ندارند و از ویژگیهاى ثابت و اصیل روحى هستند.

گرایشات فطرى نیز آگاهانه نبوده و شکوفایى استعدادهاى فطرى، مشروط به برطرف کردن موانع آنها و قرار گرفتن در جهت اصلى کمال است.

بنابراین، گرایشات فطرى، قابل تربیت و پرورشند. گاهى این گرایشات، بر اثر عدم هدایت و پرورش صحیح، از مسیر اصلى خود خارج گردیده و زمینه و وسیله اى براى اغوا و وسوسه هاى شیطان واقع مى گردد و از کمال اصلى خود منحرف مى شود.

نیاز به امنیت و ایمنى

احساس امنیت و آرامش خاطر پدیده اى روانى است که ریشه در فطرت آدمى دارد. به عبارت دیگر واقعیتى است که ارتباط تنگاتنگ با روح و روان انسان دارد. فراهم آوردن امکانات مادى براى مصون ماندن از آسیبهاى روحى و روانى بزرگترین تلاش بشر را در طول تاریخ زندگانى تشکیل مى دهد. ولى براى تحصیل امنیت و آرامش روانى تنها فراهم نمودن وسائل و امکانات مادى کارساز نیست. به همین جهت این نوع نگرش از نظر قرآن بدون توجه به جهان بینى الهى و توحیدى مذموم شمرده شده است. از این رو قرآن، اصحاب حجر «قوم ثمود» را به خاطر چنین نگرشى مورد نکوهش قرار مى دهد:

وَ کَانُواْ یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً ءَامِنِینَ (1) .

و خانه هاى خود را در کوهها مى کندند تا این که ایمن باشند.

آنها گمان مى کردند که با داشتن خانه هاى مستحکم مى توانند امنیت و آرامش خاطر را براى خود تأمین کنند. ولى این امر محقق نشد. بنابراین به عنوان اقوامى که از بیخ و بن کنده شدند، زبانزد خاص و عام قرار گرفتند. (2)

سرّ مطلب این است که برخوردارى از امنیّت بدون توجّه به وجود نیروى مافوقى که اراده هلاکت او را دارد در حقیقت غیر ممکن است و نمى تواند واقع بینانه باشد. در کشورى که همه شؤون وجودى عالم به دست یک سلطان قاهر و عالم و کامل اداره مى شود، هر چند انسان خاطى و گنهکار، در خیال خود در امنیت به سر برد، مسلم است که امرى زودگذر بوده و به زودى امنیت کاذب او به اضطراب، دلهره و نگرانى واقعى مبدّل خواهد شد. شناخت، پیروى، ذکر، یادآورى و ارتباط با مبدأ آفرینش و بهره گیرى از هدایت هاى انبیاء در زندگى تنها ضامن آرامش و امنیت خاطر حقیقى انسان خواهد بود، همانند حضرت ابراهیم(ع) که حتى با سقوط در آتش در آرامش و امنیت حقیقى بسر مى برد.

دیدگاه قرآن نسبت به نحوه دستیابى به ایمنى وامنیت

وَ إِذْ قَالَ إِبْرهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ ءَامِناً (3) .

و ابراهیم گفت: اى پروردگار من! این سرزمین را ایمن گردان.

فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ ءَاوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَ قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ (4) .

چون بر یوسف داخل شدند، پدر و مادر را نزد خود جاى داد و گفت: به مصر درآیید که به خواست خدا، در امان خواهید بود.

فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هذَا الْبَیْتِ * الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ (5) .

پس باید پروردگار این خانه (کعبه) را بپرستند: آن که به هنگام گرسنگى طعامشان داد و ازبیم در امانشان داشت (6) .

تحلیل قرآن از ایمنى و امنیّت و علت از دست دادن آن

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ (7) .

خداوند قریه اى را مثال مى زند که امن و آرام بود، روزىِ مردمش به فراوانى از هرجا مى رسید،امّا کفران نعمت خدا کردند وخداوند به کیفر اعمالشان، به گرسنگى و وحشت مبتلایشان ساخت.

الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ لَمْ یَلْبِسُواْ إِیمنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ (8) .

کسانى که ایمان آورده اند و ایمان خود را به شرک نمى آلایند، ایمنى از آن ایشان است وآنان هدایت یافتگانند.

گرایش فطرى حقیقت جویى و حق طلبى

حق گرایى فطرى در وجود انسان عبارت است از یک نوع گرایش ناخودآگاه و غیر اکتسابى فطرى، نسبت به مبدأ کمال مطلق که از عمق روان انسان سرچشمه مى گیرد.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَر النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ (9) .

به یکتا پرستى روى آور [رویت را به سوى دین حنیف استوار دار] فطرتى است که خداوند همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییرى نیست. این است دین پاک و پایدار. ولى بیشتر مردم [توجه ندارند و] نمى دانند.

قال رسول اللَّه(ص): کلّ مولودیولدعلى الفطرة حتى یکون أبواه یهودانه وینصّرانه (10) .

هر کودکى مطابق فطرت الهى متولد مى شود و این پدر و مادر هستند که وى را به راه یهودیت یا مسیحیت مى کشانند.

عن زرارة قال سألت ابا جعفر(ع): ما الحنیفیة ؟ قال هی الفطرةُ التی فطر الناس علیها، فطرهم على معرفته (11) .

زراره مى گوید: از باقر(ع) در مورد حنیفیت سؤال کردم؛ حضرت فرمود: این همان سرشتى است که خداوند، مردم را طبق آن سرشت آفریده است؛ او مردم را با سرشت گرایش به خدا آفریده است.

فطرهم على التوحید عند المیثاق على معرفته أنّه ربّهم (12) .

خداوند سرشت توحید را به هنگام پیمان گرفتن برشناخت خود (به عنوان پروردگار) درمردم نهاده است.

عن أبی عبداللَّه (ع) فی قول اللَّه عز وجل «فطرت اللَّه التی فطر الناس علیها»، قال : فطرهم على التوحید (13) .

امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه: «فطرت الله...» فرمود: خداوند مردم را بر سرشت توحید آفریده است.

وکلمة الاخلاص فانّها الفطرة (14) .

و کلمه اخلاص (شهادت به یگانگى خدا و رسالت پیامبر(ص)) هماهنگ با سرشت بشر است.

فطرهم جمیعاً على التوحید (15) .

خداوند همه مردم را بر سرشت توحید آفریده است.

قال الصادق (ع) : إنّ اللَّه - عز وجل - خلق الناس کلّهم على الفطرة التی فطرهم علیها لایعرفون إیماناً بشریعة و لا کفراً بجحودٍ، ثم بعث اللَّه الرسل تدعوا العبادالى الایمان به فمنهم من هدى اللَّه ومنهم من لم یهده اللَّه (16) .

خداوند متعال همه مردم را طبق سرشتى که برایشان قرار داده آفریده است و آنان در مورد ایمان یا کفر به یک دین و آیین، هیچ گونه شناختى نداشتند، سپس پیامبران را بر انگیخت تا مردم را به سوى ایمان فرا خوانند و در نهایت، عده اى مورد هدایت الهى قرار گرفته و عده دیگر مشمول هدایت الهى نشدند.

قال رسول اللَّه(ص): کلّ مولود یولد على الفطرة، أو على المعرفة (17) .

هر مولودى، مطابق فطرت یا شناخت [خداوند] متولد مى گردد.

قال الباقر(ع) فی تفسیر هذه الآیة : هی الفطرت اللَّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللَّه... قال : فطرهم على معرفة (18) .

امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: «فطرت الله التى فطر الناس علیها» فرمود: مردم را برپایه شناخت [خداوند] آفرید.

تجلیات فطرى در ناحیه شناخت عقلى به لحاظ درک و تصدیق مبدأ کمال

وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَوتِ والأرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (19) .

و اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را بیافرید و خورشید و ماه را رام [و مسخّر]کرد، البته خواهند گفت: خدا.

تجلیات فطرى در گرایش به زیبایى و جمال

وَ الأَنْعَمَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِف ءٌ وَ مَنَفِعُ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ * وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ (20) .

چارپایان را برایتان بیافرید. شما را از آنها (پوشاکى) گرم و دیگر سودهاست، و از گوشتشان مى خورید و چون شامگاهان (از صحرا) باز مى گردند، و بامدادان که (از آغل به سوى صحرا) بیرون مى روند، (منظره) زیبایى است براى شما.

وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِى السَّمَآءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّهَا لِلنظِرِینَ (21) .

و هر آینه در آسمان برجهایى (از ستاره) آفریدیم و آن را براى بینندگان بیاراستیم.

إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَآءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوکِبِ (22) .

ما آسمان دنیا را به زینت ستارگان بیاراستیم.

قال رسول اللَّه(ص): إنّ اللَّه جمیل و یحبّ الجمال و یحبّ أن یُرى أثر نعمته على عبده و یبغض البؤس و التباؤس (23) .

همانا خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد و دوست مى دارد که اثر نعمتش، در بنده اش آشکار و نمایان باشد و فقر و فقرنمایى خوش آیند او نیست.

قال رسول اللَّه(ص): إنّ اللَّه یحبّ إذاخرج عبده المؤمن الى أخیه أن یتهیأ له و أن یتجمّل (24) .

خداوند دوست دارد که هرگاه مؤمنى خواست به دیدار دیگرى رود خود را آماده و زیبا سازد.

التجمّل من أخلاق المؤمنین (25) .

خودآرایى جزء اخلاق مؤمنان است.

حسن الصورة أوّل السعادة (26) .

زیبایى چهره، اولین مرحله سعادت انسانى است.

التجمّل مروّة ظاهرة (27) .

خودآرایى مردانگى آشکار است.

گرایشات فطرى و احساس زیبایى ممکن است بر اثر غفلت و عدم توجه انسان نسبت به مبدأ آفرینش، مورد سوء استفاده و تحت تأثیر وسوسه هاى شیطان قرار گرفته و حتى اعمال زشت آدمى زیبا جلوه کند و آدمى دچار عصیان و گناه گردد.

وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ أَعْملَهُمْ (28) .

و شیطان اعمالشان را در نظرشان زیبا جلوه داده است.

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا (29) .

براى کافران، زندگانى دنیا زیبا جلوه داده شده است.

وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ أَعْملَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إنّى جارٌ لَکُمْ (30) .

شیطان، کردارشان را در نظرشان بیاراست و گفت: امروز از مردم، کسى بر شما پیروز نمى شود و من پناه شمایم.

قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِى لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِى الأَرْضِ (31) .

(شیطان) گفت: اى پروردگار من، چون مرا نومید کردى، در روى زمین بدیها را در نظرشان زیبا جلوه مى دهم (32) .

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ (33) .

عشق به امیال نفسانى براى مردم زیبا جلوه داده شده است.

وَ لَکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (34) .

زیرا دلهایشان را قساوت فرا گرفته و شیطان اعمالشان را در نظرشان زیبا جلوه داده بود.

اما، معرفت و ایمان به حق، سبب مى شود که این گرایش به سوى مبدأ کمال هدایت شود و در جهت ارزشهاى صحیح شکل مى یابد.

وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمنَ وَزَیَّنَهُ فِى قُلُوبِکُمْ (35) .

ولى خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دلهایتان بیاراست.

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبتِ مِنَ الرِّزْقِ (36) .

بگو: چه کسى زیباییهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده، و خوردنیهاى خوش طعم راحرام کرده است؟

وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ... (37)

و زنان زینتهاى خود را جز براى شوهران و یا پدران خویش آشکار نسازند...

إنّ اللَّه جمیل ویحبّ الجمال ویحبّ معالیَ الأخلاق ویکره سفسافها.

خداوند زیباست وزیبایى را و نیز اخلاق و صفات عالى را دوست مى دارد و صفات رذیله و پست، مورد کراهت اوست.

قال العسکرى(ع) : حسن الصورة جمال ظاهر، وحسن العقل جمال باطن (38) .

زیبایى چهره، زیبایى ظاهرى و زیبایى عقلى، زیبایى باطنى است.

زینة البواطن أجمل من زینة الظواهر (39) .

زیبایى درون، زیباتر از زیبایى ظاهرى است.

اللّهم صلّ على محمّد وآله، وحلّنی بحلیة الصالحین، وألبسنی زینة المتقین فی بسط العدل، وکظم الغیظ، و إطفاء النائرة، و ضمّ أهل الفرقة، و إصلاح ذات البین، و إفشاء العارفة، و ستر العائبة، و لین العریکة، و خفض الجناح، وحسن السیرة، و سکون الریح، وطیب المخالقة، و السبق الى الفضیلة، و إیثار التفضّل، و ترک التعییر، و الافضال على غیر المستحق، و القول بالحقّ وان عزّ، و استقلال الخیر و إن کثر، من قولی و فعلی، و استکثار الشرّ و إن قلّ، من قولی وفعلی، وأکمل ذلک لی بدوام الطاعة، ولزوم الجماعة، و رفض أهل البدع، و مستعمل الرّأی المخترع (40) .

خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زیور صالحان بیاراى و جامه زینت پرهیزکاران را بر من بپوشان تا بساط عدل و داد بگسترانم و خشم خود را فرو نشانم و آتش فتنه را خاموش سازم و تفرقه امت را جمع و اختلاف بین مسلمانان را اصلاح کنم و نیکى را فاش سازم و عیب را بپوشانم و خوش خلق و متواضع و نیکو رفتار و بى تکبر و نیکو سیرت باشم و به فضل و کمال سبقت گیرم و زیادى مالم را به مستحقان ایثار کنم و سرزنش دیگران و اعطاى به غیر مستحق را ترک کنم و سخن حق گویم، هرچند سخت باشد و نیکى ام را هر چند در کردار و گفتار زیاد باشد، اندک شمارم و بدى هاى کردار و گفتارم را هر چند اندک باشد، بسیار بشمارم و این اوصاف را در من، با تداوم طاعت خود و ملازمت با جماعت مسلمانان و دورى از اهل بدعت و پیروان باورهاى ساختگى تکمیل فرما.

جمال الرجل حلمه (41) .

زیبایى انسان به بردبارى اوست.

جمال المؤمن ورعه (42) .

زیبایى مؤمن به پرهیز از گناه و پاکدامنى اوست.

لا جمال أزیَنُ من العقل (43) .

هیچ زیباییى نیکوتر از عقل نیست.

قال رسول اللَّه(ص) : أحسن زینة الرجل، السکینة مع الایمان (44) .

بهترین زینت انسان، آرامش در پرتو ایمان است.

ما تزیّن متزیّن بمثل طاعة اللَّه (45) .

هیچ زینت کننده اى همانند اطاعت الهى آدمى را نمى آراید.

قال على (ع): العفاف زینة الفقر، و الشکر زینة الغنى ، و الصبر زینة البلاء، و التواضع زینة الحسب، و الفصاحة زینة الکلام، و العدل زینة الایمان، و السکینة زینة العبادة ، و الحفظ زینة الروایة، و خفض الجناح زینة العلم، و حسن الأدب زینة العقل، و بسط الوجه زینة الحلم، و الایثار زینة الزهد، و بذل المجهود زینة النفس، و کثرة البکاء زینة الخوف، و التقلّل زینة القناعة، و ترک المنّ زینة المعروف، و الخشوع زینة الصلاة ، و ترک ما لا یعنى زینة الورع (46) .

عفت و خودنگهدارى زینت فقر، و سپاسگزارى زینت ثروت، و صبر زینت بلا، و فروتنى زینت شرافت دودمان، و نیکو سخن گفتن زینت کلام، و عدالت زینت ایمان، و آرامش زینت عبادت، و حفظ کردن زینت نقل روایت، و فروتنى و افتادگى زینت علم، و ادب نیکو زینت عقل، و گشاده رویى زینت بردبارى، و ایثار زینت زهد و بى توجهى به دنیا و بخشیدن چیزى که با زحمت بدست آمده زینت نفس، و گریه زیاد زینت ترس، و کم مصرفى زینت قناعت، و ترک منّت زینت کار خیر، و خشوع و فروتنى زینت نماز و ترک کار بیهوده زینت پاکدامنى و پرهیزکارى است.

گرایش فطرى به برترى جویى و عزت طلبى و هدایت قرآن در این باره

تِلْکَ الدَّارُ الأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى الأَرْضِ (47) .

این سراى آخرت (بهشت جاوید) را از آن کسانى قرار مى دهیم که نمى خواهند در زمین گردن فرازى کنند.

مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً (48) .

هر کس خواهان عزت است، بداند که عزت، همگى از آن خداست.

أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً. (49)

آیا نزد آنان (کافران) عزت را مى جویند؟ در حالى که عزت به تمامى، از آن خداوند است.

قال رسول اللَّه (ص): إنّ اللَّه یقول کلّ یومٍ: أناربّکم العزیز، فمن أرادعزّالدارین فلیطع العزیز (50) .

خداوند هر روز ندا مى دهد که من پروردگار قدرتمند و چیره دست شما هستم، پس هر کس طالب عزت و عظمت است، از من اطاعت کند.

قال على (ع): من أراد الغنى بلا مال، والعزّ بلا عشیرة، والطاعة بلا سلطان، فلیخرج من ذلّ معصیة اللَّه الى عزّ طاعته فانّه واجد ذلک کلّه (51) .

هر که خواهان بى نیازى بدون مال و عزّت بدون طایفه و فرمانروایى بدون سلطنت است، بایستى از ذلت معصیت الهى به در آمده و عزت طاعت او را کسب کند؛ چرا که در این صورت، تمام آن امور را به دست خواهد آورد.

أوحى اللَّه تعالى الى داود(ع): یا داود إنّی وضعت العزّ فی طاعتی وهم یطلبونه فی خدمة السلطان فلایجدونه... (52) .

خداوند به حضرت داود(ع) وحى فرمود که اى داود من عزّت را در طاعت خود قرار داده ام، ولى مردم آن را در خدمتگزارى سلطان مى جویند و نمى یابند...

قال رسول اللَّه (ص) : من أراد أن یکون أعزّ الناس فلیتّق اللَّه عزّوجل (53) .

هر که مى خواهد عزیزترین مردم باشد، باید پرهیزکار گردد.

قال الصادق(ع) : اعلم أنّه لا عزّلمن لا یتذلّل للَّه، ولا رفعة لمن لایتواضع للَّه (54) .

بدان، کسى که در برابر خداوند فروتنى نکند، عزّتى نخواهد داشت و کسى که در برابر خداوند فروتنى نکند، برترى و عظمت نخواهد یافت.

لا عزّ کالطاعة (55) .

هیچ عزتى همچون طاعت الهى نیست.

قال على (ع) : الهی کفى بی عزّاً أن أکون لک عبداً، وکفى بی فخراً أن تکون لی ربّاً (56) .

على(ع) در مناجات خویش با خداوند مى گوید: خدایا براى عزت من همین بس که بنده تو هستم و براى افتخار من همین بس که تو پروردگار من هستى.

قال الصادق(ع) : من أذلّ نفسه فی طاعة اللَّه فهو أعزّ ممّن تعزّز بمعصیة اللَّه (57) .

هر که خود را در راه طاعت الهى متواضع و فروتن سازد، از کسى که بخواهد با معصیت خداوند قدرت و عزت بیابد ارجمندتر و قدرتمندتر است.

وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ المُنفِقِینَ لاَ یَعْلَموُنَ (58) .

و البته عزت از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان [آن را] نمى فهمند.

قال الصادق (ع) : من وصایا لقمان لابنه : «إن أردت أن تجمع عزّ الدنیا فاقطع طمعک ممّا فی أیدی الناس فانّما بلغ الأنبیاء والصدّیقون ما بلغوا بقطع طمعهم (59) ».

از سفارشات لقمان به فرزند خود این بود: اگر طالب به چنگ آوردن عزت دنیا هستى، امیدت را از داشته هاى مردم قطع کن، چه این که انبیا و صدیقان با قطع طمع به آن مقامات رسیدند.

قال على (ع) : ألا إنّه من ینصف الناس من نفسه لم یزده اللَّه إلاّ عزّاً (60) .

آگاه باشید! هر که با مردم از روى انصاف رفتار نماید خداوند بر عزتش خواهد افزود.

قال العسکرى (ع) : ما ترک الحقّ عزیز إلاّ ذلّ ولا أخذ به ذلیل إلاّ عزّ (61) .

هر عزیزى که حق را ترک گوید، ذلیل و هر ذلیلى که ره حق بپیماید عزیز خواهد شد.

قال رسول اللَّه (ص) : من عفى عن مظلمة أبدله اللَّه عزّاً فی الدنیا والآخرة (62) .

هر که از ستم دیگران درگذرد، خداوند عزت دنیا و آخرت را برایش جایگزین خواهد کرد.

- قال الباقر (ع): ثلاث لا یزید اللَّه بهم المرء المسلم إلاّ عزّاً: الصفح عمّن ظلمه، وإعطاء من حرمه، والصلة لمن قطعه (63) .

خداوند در مقابل سه عمل بر عزت فرد مسلمان مى افزاید: 1- در گذشتن از کسى که نسبت به او ظلمى روا داشته است؛ 2-بخشش به کسى که او را محروم کرده است؛ 3- برقرارى پیوند با کسى که رابطه اش را با او قطع نموده است.

قال الصادق (ع) : ما من عبدٍ کظم غیظاً الاّ زاده اللَّه عزوجل عزاً فی الدنیا و الاخرة (64) .

هر که خشم خود را فرو نشاند، خداوند بر عزت دنیا و آخرتش بیفزاید.

قال رسول اللَّه (ع) : ثلاثة لا یزید اللَّه بهنَّ إلّا خیراً : التواضع لایزید اللَّه به إلّا ارتفاعاً، وذلّ النفس لایزید اللَّه به إلاّ عزّاً، والتعفّف لایزید اللَّه به إلاّ غناً (65) .

پیامبر اکرم(ص) فرمود: سه چیز است که خداوند جز به خیر آنها نمى افزاید:

1- در مقابل فروتنى، عظمت را افزایش مى دهد؛

2- در مقابل فروتنى، عزت را افزایش مى دهد؛

3- در مقابل عفت و خود نگهدارى، بى نیازى را افزایش مى دهد.

- عن عثمان بن عیسى قال : حضرت أبا الحسن - صلوات اللَّه علیه - وقال له رجل : أوصنی، فقال : احفظ لسانک تعزّ، ولا تمکّن الناس من قیادک فتذلّ رقبتک (66) .

عثمان بن عیسى مى گوید: در محضر حضرت على(ع) بودم که مردى از آن حضرت درخواست نصیحت و موعظه کرد، حضرت فرمود: زبانت را حفظ کن تا عزیز شوى و زمام امور خویش را به دست دیگران مسپار که باعث خواریت خواهند شد.

من سلا عن مواهب الدّنیا عزّ (67) .

- هر که از مواهب دنیا چشم پوشى کند، عزیز خواهد شد.

قال الباقر(ع) : من صبرعلى مصیبة، زاده اللَّه - عزوجل - عزّاً على عزّه وأدخله جنته مع محمّد(ص) وأهل بیته(ع) (68) .

هرکه برمصیبتى صبرکند، خداوند بر عزّتش مى افزاید و او را با پیامبر(ص) و اهل بیتش وارد بهشت خواهد ساخت.

الشجاعة أحد العزّین، الفرار أحد الذلین (69) .

شجاعت یکى از دو عزت و فرار یکى از دو ذلت است.

القناعة تؤدّی الى العزّ (70) .

قناعت به عزت مى انجامد.

فی المناجاة : ولا ترفعنی فی الناس درجةً إلّا حططتنی عند نفسی مثلها (71) .

در مناجات چنین آمده: خدایا! به همان اندازه که مرا پیش مردم بالا مى برى همان قدر مرا در نظر خودم پایین آر.

قال الصادق (ع) : شرف المؤمن صلاته باللیل، وعزّه کفّ الأذى عن الناس (72) .

شرافت مؤمن به نماز شب و عزت او به آزار نرساندن به مردم است.

شرف الرجل قیامه باللیل وعزّه استغناؤه عن الناس (73) .

شرافت انسان به شب زنده دارى و عزت او در بى نیازیش از مردم است.

گرایش فطرى به خلود و جاودانگى

شیطان ازاین نیازفطرى آدم استفاده کرده و او را به جاودانه بودن دراین دنیا وسوسه کرد:

قَالَ یأَدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدَ وَ مُلْکٍ لَّا یَبْلَى (74) .

(شیطان گفت:) اى آدم، آیا تورا به درخت جاودانى و ملکى زوال ناپذیر راهنمایى کنم؟

الَّذِى جَمَع مَالاً وَ عَدَّدَهُ * یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ (75) .

آن که مالى گرد آورد و حساب آن را نگهداشت، مى پندارد که دارایى اش جاویدانش گرداند (76) .

هدایت قرآن نسبت به گرایش فطرى خلود و جاودانگى

وَ الأَخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى (77) .

و سراى آخرت بهتر و جاودانى است.

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ الأَخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَى (78) .

البته شما زندگانى دنیا را ترجیح مى دهید، در حالى که سراى آخرت بهتر و ماندنى است.

وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا (79) .

هر کس از خدا و پیامبرش فرمان بَرَد، [خداوند] او را به بهشتهایى که در آن نهرها جارى است درآورد و همواره در آن جا باقى خواهد بود.

وَ عَدَاللَّهُ المُؤْمِنِینَ والمُؤْمِنتِ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهاَ (80) .

خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن بهشتهایى وعده داده است که جویها در آن جارى است وبهشتیان همیشه در آنجا باقى خواهند بود.

یَقَوْمِ إِنَّمَا هذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا مَتَعٌ وَ إِنَّ الأَخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ (81) .

اى قوم، این زندگانى (فانى) دنیا، متاع ناچیزى بیش نیست و سراى آخرت، منزلگاه ابدى(و حیات جاودانى) است.

1- حجر (15) آیه 82.

2- ر.ک المیزان، ج 12، ص 186.

3- ابراهیم (14) آیه 35.

4- یوسف (12) آیه 99.

5- قریش (106) آیه

6- قال الامام علی(ع): «رفاهیّة العیش فی الأمن.» (غرر الحکم)

رفاه زندگى در امنیت نهفته است.

- وقال(ع): «لا نعمة أهنأ من الأمن.» (غرر الحکم)

- هیچ نعمتى گواراتر از امنیت نیست.

- قال رسول اللَّه (ص) : «من أمّن رجلاً على دمه فقتله؛ فأنا بری ء من القاتل، وإن کان المقتول کافراً.»

(کنز العمال)

- هر که انسانى را تأمین جانى دهد و سپس او را به قتل برساند، من از آن قاتل بیزارى مى جویم، گرچه مقتول، شخص کافرى باشد.

7- نحل (16) آیه 112 .

8- انعام(6) آیه 82.

9- روم (30) آیه 30.

10- بحار، ج 2، ص 87.

11- بحار، ج 2، ص 87.

12- بحار، ج 3، ص 278.

13- بحار، ج 2، ص 88.

14- نهج البلاغه صبحى الصالح، خطبه 110.

15- بحار، ج 3، ص 278.

16- اصول کافى، ج 2، ص 417.

17- المیزان، ج 3، ص 279.

18- المیزان، ج 3، ص 279.

19- عنکبوت (29) آیه 61.

20- نحل (16) آیه5-6 .

21- حجر (15) آیه 16.

22- صافات (37) آیه 6.

23- میزان الحکمه، ج 2، ص 77.

24- بحار، ج 79، ص 301.

25- غرر الحکم.

26- غرر الحکم.

27- غرر الحکم.

28- نحل (16) آیه 24.

29- بقره (2) آیه 212.

30- انفال (8) آیه 48.

31- حجر (15) آیه 39.

32- من خطبة لأمیر المؤمنین(ع) یذمّ فیها أتباع الشیطان : اتخذوا الشیطان لأمرهم ملاکاً... فرکب بهم الزّلل، وزیّن لهم الخطل... (نهج البلاغه، خطبه 7)

در بخشى از خطبه امیرالمؤمنین(ع) که در آن پیروان شیطان را مورد مذمت قرار داده است چنین آمده است: زشت سیرتان، شیطان را ملاک کارشان قرار داده اند... و [شیطان، آنان را] با دستیاریشان برمرکب گمراه کننده خویش سوار کرده و کردار ناپسند را در نظرشان زیبا جلوه داده است.

-... والشیطان موکّل به یزین له المعصیة لیرکبها ویمنّیه التوبة لیسوّفها. (نهج البلاغه، خطبه 64)

شیطان همیشه همراه اوست گناه و معصیت را پیش چشمش زینت مى دهد و وى را در آرزوى توبه نگه مى دارد تا آن را به تأخیر اندازد.

33- آل عمران (3) آیه 14.

34- انعام (6) آیه 43.

35- حجرات (49) آیه 7.

36- اعراف (7) آیه 32.

37- نور (24) آیه 31.

38- بحار، ج 78، ص 377.

39- غرر الحکم.

40- دعاى مکارم الأخلاق امام سجاد(ع).

41- غرر الحکم.

42- غرر الحکم.

43- غررالحکم.

44- بحار، ج 71، ص 337.

45- غررالحکم.

46- بحار، ج 78، ص 80.

47- قصص (28) آیه 83.

48- فاطر (35) آیه 10.

49- نساء (4) آیه 139.

50- کنزالعمال، ح 3101.

51- تنبیه الخواطر، ص 42.

52- بحار، ج 78، ص 453.

53- کنزالعمال، ح 44101.

54- بحار، ج 78، ص 249.

55- غرر الحکم.

56- بحار، ج 77، ص 400.

57- کنزالعمال.

58- منافقون (63) آیه 8.

59- بحار، ج 13، ص 420.

60- بحار، ج 75، ص 33.

61- بحار، ج 77، ص 232.

62- بحار، ج 77، ص 121.

63- بحار، ج 71، ص 403.

64- بحار، ج 71، ص 409.

65- بحار، ج 75، ص 124.

66- بحار، ج 71، ص 296.

67- غررالحکم.

68- بحار، ج 82، ص 129.

69- غررالحکم.

70- غررالحکم.

71- صحیفه سجادیه، دعاى بیستم.

72- خصال، ح 6.

73- خصال، ح 20.

74- طه (20) آیه 120.

75- همزه (104) آیه 3-2.

76- وتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ . (شعراء (26) آیه 129)

و بدین پندار که همواره زنده اید، قصرهایى بنا مى کنید؟

...کأنّامخلدون بعدهم،ثم قدنسیناکلّ واعظ وواعظة ورمینابکل فادحٍ وجائحةٍ.(نهج البلاغه،حکمت 122)

گویى بعد از آنها [درگذشتگان ] جاودانیم؛ ما هر واعظ و اندرز دهنده اى را فراموش کرده ایم و هدف مصایب سنگین و آفاتى قرار گرفته ایم که هر اصل و فرع را نابود مى کند.

77- اعلى (87) آیه 17.

78- اعلى (87) آیه 16-17

79- نساء (4) آیه 13.

80- توبه (9) آیه 72.

81- غافر (40) آیه 39.